نجوا

سکوتی به وسعت فریاد و به زلال اشک

برای آنان که عمری را به فریاد گذراندن اما بی ثمر

روزها از پی هم گذشت....

اینجام

هنوز هستم...

 مادر...برایم لالایی بخوان

نگو نیستی...هرگز

به خیال  اینکه با من هستی  نفس میکشم

به رسم هر ساله کیک کوچکی میپزم تا در کنار هم روز مادر را جشن بگیرم

اما حسرتا که نمیتوانم دستان مهربانت را ببوسم

کاش بودی مثل همیشه...اری حق باتوست هستی

مادرم روزت مبارک

تجربه!!

سلام ببخشید این ۲روز نبودم

اولین مربی گریمو تجربه کردم

خداروشکر تیمم اول شد

خیلی خوشحال شدم

اما فکر نمیکنم این حرفه رو ادامه بدم

استرسش از سالهایی که بازی کردم و میکنم بیشتره

!

بهم ریخت

پژمرده شد

آشفته شد

تنها شد

شکست

چه واژه های آشناییست برایم

اینها گذر احوال این چند وقت من است گویا

حال میفهمم درد و دل کردن با در و دیوار چه حسی دارد


کدامیک؟!


کوهنورد در شبی سرد و زمستانی مشغول بالا رفتن از قله ای بود

ناگهان طناب نگه دارنده لغزید و کوهنورد سقوط کرد

فریاد زد خداوندا کمکم کن

در این حین طناب به جای گیر کرده و کوهنورد معلق ماند

سپس فریاد زد خداوندا نجاتم بده

فرمان رسید طناب را ببر

از این کار سر باز زد

فرمان دوباره سه باره تکرار شد

اما کوهنورد به فرمان عمل نکرد...

صبح روز بعد رهگذران کوهنوردی را یافتند که در یک متری زمین یخ زده بود!


ایمان ، توکل  ،  اعتماد   کدامیک؟

آه...


بازتابی دیگر...

در سپیدی بر نمایی که میخراشد روحت را

پاک تر از آنچه پاک بنامی

سکوت تر از آنم که آه بر آرم

اینجا زخم هایی است از گذشته...


رویا


افق همه ی نیستی از اینجا پیداست

چشم باید گشود و آرام خیره ماند

خوابهای بی کرانم را گواه میگیرم

بر همه ی آنچه که نگاه باید خواند

و تزویر را...

در برق چشمانی که می دانم

کینه باید خواند!!


پ.ن : یهو حسش اومد عکسم بزارم بعد ۱۲ تا نظر!

!!

این چند روز تعطیلی هم گذشت

خرمگس خالتور هم رفت

ما هم داریم میریم سر روال عادی زندگی

روز از نو روزی از نو...

امروز هم گذشت...

روز بدی نبود...

دانشگاه ...باشگاه...آرایشگاه

چه ترتیب مزخرفی

صندلی داغ!

داشتم به این فکر میکردم

هر کدوم از ما یه خصوصیت خوب و بد آشکار داریم

خب خصوصیت خوب که خوبه

اما خصوصیت بد خیلی وقتا اطرافیانمونو اذیت میکنه

از خودم شروع میکنم

من زود رنج ،کمی هم مغرور هستم

البته همسرم میگه خودخواهم هستی

که اینو خودم مطمئن نسیتم حالا دوستان شما از خودتون بگید...


نظر خواهی!


یکی از دوستانمان در بلاگ که نگارش زیبایی هم دارند

پستی را گذاشتن و من نیز طبق عادت بلاگ گردی

به وبلاگ این دوستمون هم سرکی کشیدم

و نظر گذاشتم در آخر جواب  به بنده فرمودند کشتی مرا!

گفتم:(اگه من کشتمت پس چطور الان نفس میکشی یا زنده ای نکنه قاچاقی نفس میکشی و ایکون خنده گویا!)
حال این دوستمان شاکی و گله مند که شما از ادبیات  بی ادبانه! وسخیف !! استفاده میکنید!!!

از نظر شما دوست من این گونه است؟!!!!