-
بازگشت!!
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 18:12
چ ند وقتی بود بخاطر نگه داری از یسنا کوچولوی مامان نشد بیام نت توی این مدت اتفاقای زیادی افتاد... میام و از همشون واستون مینویسم
-
نظرخواهی!
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 00:15
خب نی نی مام معلوم شد که دختره منو اقای همسر چند تا اسم کاندید اخر کردیم سالومه ،هیوا ، ترمه بنظر شما کدومش بهتره؟
-
بعد از یه مدت طولانی...
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 16:57
سلام به همه ی دوستان کم کم داشت رمز ورود به وبلاگم یادم میرفت تازه ترین خبر اینه که ما منتظر یه نی نی هستیم...
-
سلام...
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 23:30
مدتی درگیر امور شخصی بودم ... اتفاقای زیادی افتاد ... میام و براتون مینویسم
-
اراجیف!
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 01:07
امتحانا تموم شد... من باز برگشتم... اینجا هوا ابریه... اینجا جو مسمومه... شاید بخاطر وارونگی دماست... اما الان که تابستونه!!
-
رشد یا دشر!!
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 02:37
نمیدونم چرا هر چی بزرگتر میشیم عقلمون کمتر میشه... یادش بخیر خاله بازیه بچه گیا ... الان زندگیمون از خاله بازیم پوچتره
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 22:09
در هیاهوی عقربه ها در سکون شب من همچنان با کتابهایم سرو کله میزنم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1391 00:25
رازهای پنهان ... با تو دفن شدند ولی من هنوز در جستجوی صندوقچه اییم که قبل از رفتنت ادرسش را ندادی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 23:02
این چند روز تعطیلیم حسابی خوش گذشت تا حالا اینقدر تو دو روز جاهای مختلف نرفته بودم برا شما چطور بود تعطیلات ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 19:56
امسال تا اینجاش بدک نبود ۸فروردین تولدم بود و ۱۰ فروردین سالگرد ازدواج امیدوارم سال خوبی برای هممون باشه... ببخشید دیر اپ میکنم واسه اینکه سیستم کامپیوترم قاطی کرده
-
اندکی زمان
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 20:35
سال نو از نو رقم خورد ... تفاوت سالی به سال دیگر از گذر ثانیه ها ۸:۴۳ نود و ۸:۴۵ نودو یک!!
-
مبارک!!
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 11:32
پیشاپیش عید وسال نو رو به همگی شما دوستان تبریک میگم ببخشید خیلی زوده البته از الان اما گفتم شاید نرسم بیام حداقل تبریکو گفته باشم... با ارزوی اتفاقای خوب برای همتون
-
خانه تکانی
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 16:54
عید برای هر کدوم از ماها یاداور خاطراتیه ... من یاد شکوفه های هلو خونه مادربزرگم میوفتم... و روز ۸فروردین تولدمه و ده فروردین روز عقدمون دوستان عزیز واسه شما تداعی کننده چه خاطره ییه؟
-
تولدت مبارک!!
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 16:47
یک سال گذشت... از تموم لحظاتی که نوشتم و دلتنگ بودم... وبلاگ عزیزم تولدت مبارک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 دیماه سال 1390 17:52
سلام به دوستان زلالتر از اب روان با عرض پوزش فراوان چند وقتیه سیستم مشکل داره و امتحاناتم شروع شده اینه که کم میام انشالله بعد امتحانات جبران میکنم
-
۱۳
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 00:22
اولین بار بود حس میکردم قرنیه ی چشمام نبض داره! یه مزه تلخ سر گلو... ضربان تند قلب... بی حسی پاها... اما همشون ارزش پیروزی رو داشت یه حس وصف نشدنی ...
-
اومدم!
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 15:24
سلام ببخشید دیر اومدم خواستم عکس از کاپ بزارم امانشد عزاداریهاتون قبول انشالله...
-
غیبت!
شنبه 28 آبانماه سال 1390 22:53
دوره جدید مسابقات بدمینتون دانشگاهای مناطق کشور هم شروع شد چند روزیو نیستم برگشتم به همه ی دوستان سر میزنم
-
تبریک!
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 12:12
سلام به همه ی دوستان عزیز فرارسیدن عید سعید غدیر خم رو به همتون تبریک میگم خیلی دلم میخواست بهتون عیدی میدادم اما چه کنم تو فضای مجازی نمیشه عیدی جابجا کرد
-
۱۲
شنبه 14 آبانماه سال 1390 21:24
جنگ سفید و سیاه یا سیاهه یا خاکستری سفیدی مطلقی در کار نیست...
-
گیجم...
شنبه 7 آبانماه سال 1390 21:45
مث فرفره دور خودم میچرخم بازم کلی چیزا یادم میاد بین راه که جا گذاشتم ادمای مسخ و جو زده با ماسک های بزک شده با لباسهای رنگانگ دور هم جمع شدن تا جشن عروسی برپا کنن لحظه هارو شمردم تا به خونه برسم
-
امروز
شنبه 30 مهرماه سال 1390 21:53
ساعت ۷:۰۵... زنگ ساعت مثل چماق میخوره تو سرم بهش توجهی نمیکنم و ۵دقیقه دیگه میخوابم نگاهی به بیرون میندازم باز باران با ترانه میباره اماده میشم و ساعت ۷:۴۰ از خونه میزنم بیرون رسیدم سر کلاس اما خبری از استاد نیست تا ظهر رو دانشگاه گذروندم با ۲ تا کلاس تو راه برگشت دیگه ترسی از خیس شدن نبود با خیال راحت بدون چتر زیر...
-
تقدیم به موبایل عزیزم!!
جمعه 22 مهرماه سال 1390 22:20
چه بی وفا... دوستی همش برای ۳ سال ؟ چه کم دوام مجبورم اعضایت را هدیه کنم گویا درست شدنی نیستی سرویسکار گفته ای سی سیستمت معیوبه!!
-
سالگرد!!
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 00:15
یک سال گذشت... اما کم رنگ نشدی در ذهنم حتی به اندازه یک ثانیه همچنان تیک تاک ساعت یاداور توست برایم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مهرماه سال 1390 21:24
سلام به دوستان عزیز اومدم بگم اومدم بزودی پست میزارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 23:03
سلام به همه ی دوستان چند روزیه درگیر مسابقاتم برگشتم به همتون سر میزنم
-
گلایه!!
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 23:06
این روزهایم نیز به توالی سپری میشود در اندیشه نبود تو... و اینکه بودنت چقدر میتوانست از مشکلاتم بکاهد هرچند کلیشه ای بیش نمیگویم اما چه میتوان کرد؟! گلایه از روزگار چه چیزی را عوض میکند؟ جز اینکه اعصاب خط خطیم را مچاله کند پس با خود میگویم این نیز بگذرد!!
-
۱۱
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 03:50
با فراق بال از اتمام انتخاب واحد در سکوت نیمه شب خیره به صف لباس هایی که پشت به پشت ایستاده اند نسیم ملایمی که پرده اتاق را می رقصاند خود نیز نمیدانم به کدامین افکار مشوشم تو،سند،باشگاه،عروسی،دانشگاه به گمانم جمله سازی را خوب نیاموخته ام!
-
بازگشت!
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 18:25
در پس کوچه های بارانی نه شایدم خیابان با خود سخن میگویم ...اری دیوانه ام نه بودم اما دیگه تموم شد... من از ۸ ساعت پیش یه ادم دیگه شدم ادمی که خودش را از یاد برده بود اما حالا حافظش برگشته نیاز به هوای تازه دارم...
-
۱۰
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 11:27
امیدم به روزیه که همسفر جاده باشیم تا منم بتونم یه پوزخند به این جاده لعنتی بزنم...