سلام به همه ی دوستان

چند روزیه درگیر مسابقاتم

برگشتم به همتون سر میزنم

گلایه!!

این روزهایم نیز به توالی سپری میشود

در اندیشه نبود تو...

و اینکه بودنت چقدر میتوانست از مشکلاتم بکاهد

هرچند کلیشه ای بیش نمیگویم

اما چه میتوان کرد؟!

گلایه از روزگار چه چیزی را عوض میکند؟

جز اینکه اعصاب خط خطیم را مچاله کند

پس با خود میگویم این نیز بگذرد!!

۱۱

با فراق بال از اتمام انتخاب واحد

در سکوت نیمه شب

خیره به صف لباس هایی که پشت به پشت ایستاده اند

نسیم ملایمی که پرده اتاق را می رقصاند

خود نیز نمیدانم به کدامین افکار مشوشم

تو،سند،باشگاه،عروسی،دانشگاه

به گمانم جمله سازی را خوب نیاموخته ام!

بازگشت!

در پس کوچه های بارانی نه شایدم خیابان

با خود سخن میگویم ...اری دیوانه ام نه بودم

اما دیگه تموم شد...

من از ۸ ساعت پیش یه ادم دیگه شدم

ادمی که خودش را از یاد برده بود

اما حالا حافظش برگشته

نیاز به هوای تازه دارم...

۱۰

امیدم به روزیه که همسفر جاده باشیم

تا منم بتونم یه پوزخند به این جاده لعنتی بزنم...